ارشیا در شب تاسوعا خونه مامان بزرگش
هر سال شب تاسوعا مامانم قورمه سبزی درست میکنه برای اینکه نذر داره و ما هم امسال مثل هر سال صبح من و شما پسر گلم زود بیدار شدیم و رفتیم خونه مامانم (آخه بابایی کار داشت نتونست بیاد)شما صبحانت اونجا خوردی آخه صبحانه خوردنت خیلی طولانی و وقتی میخایم صبح جایی بریم برنامه صبحانتون بهم میریزه و یه عالمه ماجرا داریم سر خوردن صبحانه پسر خوبی بودی و اذیت نکردی اما دوست داشتی کمک کنی و چون همه چیز خطری بود و نمیتونستیم بهت اجازه بدیم دست به هر چیزی بزنی و هر کاری دوست داری انجام بدی همین باعث میشد که ناراحت بشی و گریه کنی (اما گوشی دایی رضا مثل همیشه به دادمون رسید و با اون سرگرم بودی آخه توش کلی بازی داره که بلدی و سرگرمت میکنه )فدات بشم ...